بر مبنای نظریه سیستمی، سازمان را باید به عنوان یک کل نظام یافته در نظر گرفت (رضائی به نقل از کست و روزنویک، 1393).
این نظریه با در نظر گرفتن چارچوبی برای تجسم عوامل و متغیرهای داخلی و خارجی سازمان در قالب یک مجموعه واحد، به شناخت خرده سیستم ها، سیستم اصلی و ابر سیستم پیچیده محیط بر سازمان کمک می کند (رضائی، 1393). هر سیستم به عنوان یک سیستم باز در نظر گرفته می شود که ضمن فعالیت در یک فرایند مستمر تبدیل ورودی ها به خروجی ها با محیط خود نیز در تعامل است (رضائی به نقل از شرمرهورن، 1393). نظریه پردازان سنتی هنگام مطالعه سازمان، اجزاء آن را در نظر قرار می دادند و معتقد بودن کل سازمان برابر با اجزاء سازمان است، لذا سازمان را برحسب اجزاء آن تشریح می کردند، اما نظریه پردازان سیستمی بر این باورند که کل سیستم چیزی متفاوت از اجزاء آن است و هنگام مطالعه آن را به صورت کلی در نظر گرفته و ویژگی های اجزاء آن را تلفیق می کنند (رضائی به نقل از آلف، 1393). بارنارد پیشنهاد نمود که باید سازمان را به صورت کلی پیچیده و پویا مطالعه نمود (رضائی، 1393). بر مبنای این نگرش باید کلیه فرایندها و فعالیت های منظم اجزاء یک سیستم و چگونگی تعامل آنه با یکدیگر مد نظر قرار گیرند (رضائی به نقل از کلمن و پالمر، 1393).
رهیافت اقتضائی که گاهی رهیافت وضعیتی نیز نامیده می شود، بر اجتناب از اصول گرایی مطلق تأکید دارد (رضائی به نقل از فری و اسمیت، 1393). ضرورت مدیریت بر مبنای اقتضاء از این واقعیت ناشی می گردد که عملکرد مدیر هر زمان باید با توجه به موقعیت و مجموعه شرایط فعالیت وی ارزیابی شود (رضائی به نقل از جانسون و دیگران، 1393). در نتیجه، نظریه اقتضائی به جای آن که در پی شناسایی اصولی جهان شمول باشد که در هر موقعیتی کاربرد دارد، در تلاش است اصول منطبق با شرایط و ویژگی های موقعیت را شناسایی نماید (شیرازی، 1393)
منابع:
رضائیان، علی (1393)، مبانی سازمان و مدیریت، تهران: سمت.
شیرازی، علی (1389)، مبانی سازمان و مدیریت، مشهد: به نشر.